جدول جو
جدول جو

معنی محمد جمالی - جستجوی لغت در جدول جو

محمد جمالی
(مُ حَمْ مَ چَ)
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر، واقع در 33هزارگزی شمال باختر برازجان کنار راه فرعی برازجان به گناوه با 180 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَمْ ما)
محمد بن کامل عمانی. محدث بود و از أبان بن یزید عطار روایت کرده است. و محمد بن زکریای اضاخی از وی روایت دارد. (از معجم البلدان یاقوت) (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر ج 2 ص 151). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(زَ)
محمد بن حسن. محدث است. (منتهی الارب). محمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی مدنی. محدث، از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و اهل عراق از او روایت کنند. ابن معین و ابوداود درباره او سخن گفته اند و رشاطی گوید: ناچیز و غیر قابل اعتماد است، زبیر بن بکار و ابوخیثمه نیز از او روایت دارند. (تاج العروس). سمعانی آرد: ابومحمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی از مدینه است و از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و ابوخیثمه و اهل عراق از او حدیث نقل کنند. یحیی بن معین میگفت: ابن زبالۀ مدینی ثقه نیست و احادیث را سرقت میکند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
ابن عبدون جیلی طبیب معروف. ابن البیطاردر مفردات از او روایت کند از جمله در کلمه (طلق، حرف، مدتی در بصره و زمانی به مصر در 347 هجری قمری به امر بیمارستانی اشتغال و به صناعت منطق اهتمام داشت و این علم را از ابوسلیمان محمد بن طاهر سجستانی فراگرفت. در 360 هجری قمری به اندلس شد و طبیب خاص مستنصربالله و مؤید بالله بود. وی پیش از آموختن طب به علم حساب و هندسه اشتغال داشت و در اعمال کسریه تألیفی نفیس دارد و هیچکس در طب به پای او نرسیده است. (یادداشت مرحوم دهخدا). و نیز رجوع به عیون الانباء شود
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
ابن سلام بن عبدالله بن سالم جمحی مؤلف طبقات الشعراءو غریب القرآن، کتاب الفاصل و کتاب بیوتات العرب و غیره. از حمادبن سلمه و مبارک بن فضاله و دیگران دانش فراگرفت و امام احمد بن حنبل و ثعلب و ابن الابار از وی روایت کنند. از بزرگان ادب و شعر بود در سن هشتادسالگی به سال 232 هجری قمری درگذشت در همان سال که الواثق بالله درگذشت و برای متوکل بن المعتصم بیعت گرفتند. (از معجم الادباء ج 18 ص 204). رجوع به روضات الجنات ص 562 و ابن الندیم و رجوع به جمحی محمد بن سلام... شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ گَ)
دهی است از دهستان تراکمۀ بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 123هزارگزی جنوب خاوری کنگان کنار راه فرعی لار به گله دار با 53 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا